بیا جانِ دل...بیا...

نگاه کن جانانِ من...

این آسمان منتظرِ من و توست...این باران چشم به راهِ ماست که حالا حالاها خیالِ بند آمدن ندارد...

بلند شو!زیباترین لباسهایت را بپوش...بارانی ِ سرمه ایت را هم بردار...عطر تلخ و گس مردانه ات را فراموش نکن!!!

از خانه بیرون بیا ! بدونِ چتر...بدونِ ماشین...

از من بخواه که با تو هم قدم شوم...

دستانِ همیشه سردم را با آن دستانِ گرم و مردانه ات بگیر ...به من فرصت بده تا نفس بکشم عطرِ نابت را... تا حس کنم بودنت را...تا سرشار شوم از تو ...

نگاه کن جانانِ من...

این آسمان منتظرِ من و توست...تا شانه به شانه قدم بزنیم... خیس شویم و حل شویم در خوشبختی , بدونِ دلهره ی سرما خوردن و سینه پهلو کردن...

بیا جانِ دل...

این باران ساعتهاست که منتظرِ توست...

بیا...

من و این باران را چشم به راه نگذار...بیا جانِ دل...بیا...

Tanhatarin Hava



+الآن شدیدا داره بارون میباره و خیابونا پر از آب شدن :)) من بسی خوشبختم :)

++خوشحال میشم اگه بهم بگید که کجایِ متن تو ذوق میزنه تا بعدها ویرایش کنم (فعلا که وقت ویرایش ندارم...کنکور...هق هق هق)   :)

+++الآن مشغولِ استراحت کردن بودم که اومدم و پست گذاشتم ...متنو قبلا نوشته بودم... :)

++++کپی نشه لطفا :)

+++++بدونِ مخاطبه هااااااا :)

همیشه عشق باشد همیشه برکت...

  • ۲ پسندیدم
  • نظرات [ ۶ ]
    • حوا بانو
    • جمعه ۱۵ ارديبهشت ۹۶

    فکرمونو درگیرِ همه چیز نکنیم!!!




    همیشه عشق باشد , همیشه برکت... :)

  • ۶ پسندیدم
  • نظرات [ ۱۱ ]
    • حوا بانو
    • پنجشنبه ۱۴ ارديبهشت ۹۶

    دلتنگی از جنسِ رفاقت...

    امروز آخرین روزِ مدرسه بود...12 سال پشتِ نمیکت نشستن گذشت...خیلی زود گذشت...خیلی زیاد...هق هق هق هق

    از همین الآن واسه شیطنتامون دلتنگم...دلتنگم واسه سلام و احوال پرسیایِ اولِ صبحِ خاصِ خودمون...دلتنگم واسه ترکی حرف زدن سرِ کلاسِ درس...دلتنگم واسه با چشمِ باز خوابیدن سرِ کلاسِ جدی ترین معلمِ مدرسه :) ...دلتنگم واسه"بی خیال رفیق! همه چی درست میشه" گفتنامون وقتی میدیدم یکی تو خودشه...دلتنگم واسه کف زمین نشستن و پفیلا خوردنامون...دلتنگم واسه پروژه های سنگینِ تقلب کردن :))  ... دلتنگم واسه سرِ کلاس درس لواشک خوردن..دلتنگم واسه کنسل کردنِ امتحانا...دلتنگم واسه درس نخوندنامون...دلتنگم واسه رفیقام...شاید عجیب باشه!!!...ولی من از همین الآن دلتنگم واسه روزایِ خوب و نابِ مدرسه...واسه دانش آموز بودن...من امروز شدیدا دلتنگم...دلتنگم...دلتنگ...هق هق هق




    دمِ رفیقایِ بامعرفتم که همیشه باهام بودن گرم...

    +این پست رو یهویی گذاشتم...متاسفانه وقت نداشتم که از آرایه ها استفاده کنم و ادبی بنویسم :))) (الکی مثلا خیلی ادبی می نویسم :) )...میدونم متنِ ساده ایه...ولی خب از دل برآمده و نوشته ی دِلیه :))

    ++دلم برای همه رفیقام تنگه...یه سری از رفیقام که پارسال مدرسشونو عوض کردن و نمیبینمشون...دلم واسه اونا بیشتر تنگه...هق هق هق...


    همیشه عشق باشد همیشه برکت...


  • ۷ پسندیدم
  • نظرات [ ۱۳ ]
    • حوا بانو
    • چهارشنبه ۱۳ ارديبهشت ۹۶

    چند روزیست دلم میلِ زیارت دارد *** باز حس میکنم این قلب حرارت دارد...

    این روزها دلم دوراهی میخواهد...

    یک دوراهی از جنسِ زیارت...

     

    Tanhatarin Hava




    امیدوارم که به زودیِ زود تو این قطعه از بهشت دست بر سینه بگذارید و سلام بدهید به آقا امام حسین(ع) و آقا ابوالفضل العباس(ع) ...ان شاءالله...


    فعلا که اونجا نیستیم متاسفانه...هق هق هق...پس از راهِ دور سلام میدیم ...


    اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ (اَبَداً) ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ

    اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

    ألسَلاَمُ عَلَیکَ یَا أبوُالفَضل ِ اَلعَبّاس





     

    +عیــــــــــــــداتون مبارک دوستان... :))

    ++براتون بهترینهارو از خدا میخوام...زندگیتون سرشار از لبخندِ خدا...دلتون شاد ؛)

    +++راستی شاعر عنوانِ این پست هم خانومِ طیبه عباسی هستن...



  • ۶ پسندیدم
  • نظرات [ ۱۰ ]
    • حوا بانو
    • يكشنبه ۱۰ ارديبهشت ۹۶

    این روزها سرشارم از نبودنت جانانِ من...






    +خوشحال میشم نظرتونو راجع به این نوشته ی کوتاهِ خودم بگید :)

    ++اصلِ حالم خوش نیست...هق هق هق :(

    +++امیدورام اصلِ حالِ شما خوش باشه :)

    ++++و مثه همیشه "باشد که رستگار شویم" :)

  • ۸ پسندیدم
  • نظرات [ ۱۷ ]
    • حوا بانو
    • چهارشنبه ۶ ارديبهشت ۹۶

    بارون که میباره باید بری زیرِ بارون...بــــــــــــــایــــــــد!

    باور کن وقتی که بارون میباره باید بلند شی...چادر سیاهتو سر کنی و بزنی به دلِ خیابونا...

    بدونِ چتر...با پایِ پیاده...بری تو خیابونای خلوت و دستاتو باز کنی راه بری و راه بری و راه بری...بدونِ غصه ی خیس شدن...بدونِ دغدغه ی سرما خوردن...بدونِ غصه ی سینه پهلو کردن...راه بری و زندگی کنی...سرتو بالا بگیری و لبخند بزنی به آسمون...اجازه بدی دونه های بارون صورتتو خیس کنن...زیر لب شکر کنی خدارو...غرق شی در خوشبختی و فراموش کنی بدی هارو...پلیدی هارو....دروغ هارو...زشتی هارو...اجازه بدی که همه ی بغض ها و دلخوریاتو بارون بشوره...و شروع کنی به دعا کردن واسه همه ی آدمایِ زندگیت...واسه همه و همه دعا کنی...و حتی واسه اونایی که دلتو شکستن بیشتر دعا کنی...

    بارون که میباره باید بلند شی و از خونه بزنی بیرون...بارون که میباره فرصتی داری واسه دیوونگی...واسه آروم شدن...واسه دعا کردن...واسه رو جدولا راه رفتن و خیس شدن...واسه فکر کردن به هیچ چیز...واسه لبخند زدن و زندگی کردن...واسه اینکه با دلی سرشار از آرامش به خونه برگردی و با کلی امید دوباره شروع کنی...

    باورتر کن وقتی که بارون میباره بایــــد بری زیرِ بارون...باید خیس شی...باید حس کنی این حسِ قشنگ رو...بـــایـــد!

     

       

    وقتی دعا در زیر باران مستجاب است

                                                   دیگر چه کاری بهتر از آن زیرِ باران؟!

            

     



    +  Tanhatarin Havaمیگه که : نمیفهمم اون دسته از آدمهایی را که با چتر میرن زیرِ بارون...گارد گرفتن جلویِ زیبایی!؟!؟! (مشایخ الشیوخ جلد 14 ص 1253 :))) )

    ++بازم داره بارون میباره ...اونم با رعد و برق ...من و این همه خوشبختی محاله... :)

    +++عیدتون مباااااارک...

     


  • ۴ پسندیدم
  • نظرات [ ۱۴ ]
    • حوا بانو
    • سه شنبه ۵ ارديبهشت ۹۶

    ما داریم سعی می کنیم که کنکورو بخوریم :)

    یه روزِ خوبِ درسی با یه رفیقِ درسی تو نمازخونه ی مدرسه :)

    به امید روزی که هممون موفق بشیم...

    باشد که رستگار شویم :)))


  • ۱۰ پسندیدم
  • نظرات [ ۲۱ ]
    • حوا بانو
    • جمعه ۱ ارديبهشت ۹۶

    مگه خواهرم تابلویِ مطبشو نصب کرده؟!؟!؟!؟

    امروز سرِ کلاس یکی از دوستام اومد بغلم کرد  و گفت "تبریک میگم عززززیزم"

    منم بغلش کردم و متعجب به بقیه ی دوستام نگاه کردم و گفتم"ممنونم رفیق....ولی چرا تبریک؟!؟!؟!؟!؟!!!!"

    یه لبخند زد و گفت" مطبِ خواهرتو میگم...دیروز داشتم رد میشدم تابلوشو دیدم" :)

    منم لبخند زدم و گفتم "آهان...خواهرم!به سلامتی...تابلوشو نصب کرده؟؟؟من ندیدم هنوز!!!! :))))"

    دوستمم خندید و گفت"واقعا ندیدی؟؟!؟!؟!؟"

    با لبخند گفتم"دیروز یه چیزایی به بابام داشت میگفتااااا...الآن که گفتی یه چیزایی یادم اومد... :))"


    چن دیقه بعد یکی دیگه از دوستان اومد و گفت"چن وقته دندونم درد میکنه...تابلوی مطب آبجیت رو دیدم...مشغول به کار شده برم پیشش؟؟"

    یکم مکث کردم و با اندکی تردید گفتم"نه هنوز!"

    پرسید"کی مشغول میشه پس؟؟؟"

    با لبخند گفتم"واقعا در جریان نیستم" :))))

    اونم یه لبخند بهم زد و رفت :)))


    خب چیکار کنم؟!؟!؟خیلی از کارایِ مطبش نپرسیدم....هر روز همدیگه رو میبینیمااااا کلی هم حرف میزنیم ولی خب راجع به این مورد حرف نزدیم...مگه تقصیرِ منه!!!! :)

    حالا خوبه مطبشم تو محله ی خودمونه و جایِ دوری نیست که ندیدم :) حتی تابلویِ نصب شدشو ندیدم...چه برسه به داخلِ مطب...فک کنم همه چیزش کامل شده باشه هاااااا... :)))

    در هرصورت امیدوارم که خواهر جان موفق باشن :)

    به امید روزی که خودم درگیرِ کارایِ داروخونم باشم ...هق هق هق :)


    +قیافه ی دوستام دیدنی بود اصن :)) فکرشم نمیکردن انقدر درجریانش نباشم :)


  • ۵ پسندیدم
  • نظرات [ ۱۳ ]
    • حوا بانو
    • چهارشنبه ۳۰ فروردين ۹۶

    موسی به دینِ خود عیسی به دینِ خود!!!!!!!!!!!!!مگه داریم؟!؟!؟!؟!؟!؟

    تو بحثایِ مذهبی احتمالِ زیاد آخرایِ بحث این جمله ی بی اساس رو شنیدید که میگن "موسی به دینِ خود؛ عیسی به دینِ خود"!!!!!!!!!

    مگه داریم؟!مگه میشه؟!


    ینی چی الآن؟!؟!؟من واقعا نمیفهمم!!!!مگه اصلِ دینِ حضرت عیسی با اصلِ دین حضرت موسی فرق میکنه!؟!؟!؟مگه همه ی پیامبران ادامه دهنده ی راهِ پیامبرِ قبلی نبودن؟!مگه همه ی پیامبران از یه خدا حرف نمیزدن؟!مگه همه ی پیامبران یه چیزو نمیگفتن؟!؟!؟مگه همه ی پیامبرا مژده ی آخرین پیامبر , حضرت محمد (ص), رو نداده بودن؟!پس این حرف اشتباه که خیلی هم استفاده میشه چیه؟!؟!؟چرا بی فکر حرف می زنیم؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    همه ی پیامبران پیامبرِ قبلی خودشون رو تایید کردن و خودشونو ادامه دهنده ی راهِ پیامبرِ قبلی معرفی کردن و مژده ی پیامبرِ بعد از خودشون رو هم دادن.این یعنی اصلِ دینِ همه ی پیامبران یکیه!یعنی همشون یه چیز رو میگفتن.یعنی این جمله ی بی اساس "موسی به دینِ خود؛ عیسی به دینِ خود" اشتباه هستش!اشتباه...

    چرا حواسمون به حرفایی که می زنیم نیست؟؟؟؟چـــــــــــــــرا؟؟؟؟

    یه کم فکر کردن قبلِ حرف زدن چیزِ خوبیه هاااااا :)



    +این عکسم خیــــــــــــــلی دوسش داشتم گذاشتم :) از اون عکسایی هستش که حالِ دلمو خوب میکنه :)

    ++باشد که رستگار شویم :))



  • ۱۳ پسندیدم
  • نظرات [ ۱۲ ]
    • حوا بانو
    • دوشنبه ۲۸ فروردين ۹۶

    حرفایِ درِگوشی با خدا...

    خدایا ...خدا جونم...منو داری خدا؟؟؟هوامو داری قربونت بشم من؟

    خدا این بغض که خیلی وقته رو قلبم جا خوش کرده بعضی وقتا میاد بالا...نفسمو بند میاره...این لعنتی نه برمیگرده سرِ جاش و نه اشک میشه که آرومم کنه...کلافم کرده این بغضِ سردرگم...

    خدا جونم...عزیزم...قربونت بشم الهی...ولم نکنی یه وقت....نذاری شیطون ناامیدم کنه...نذاری فراموشت کنم...نذاری برم...ولم نکنیااااا...ولم کنی بدبخت میشم...ولم کنی بیچاره میشم...ولم کنی تحقیر میشم...ولم کنی نابود میشم...ولم نکنی دورت بگردم...

    آخ خدا قلبم شکسته...خدا جونم بینِ بنده هات غریب شدم...بنده هاتو نمی فهمم...هوامو داشته باش خدا...دستمو بگیر...


    خدا جونم کم کم دارم کم میارماااااااا...هوامو داشته باش نخورم زمین...دستمو ول نکن که کم نیارم....که با سَر نخورم زمین...

    من خوبم...چیزی نیست...فقط روحم خسته اس...باید دوباره خودمو بسازم...باید مثه همیشه بخندم و شاد شم...باید فراموش کنم که فراموش شدم...چون دارمت میتونم خدا....من خوشبختم که تورو دارم...خدایا کمکم کن...


     این نمکدانِ خدا جنسِ عجیبی دارد                          

                                       هرچقدر می شکنیم باز نمک ها دارد...




    +دلم کمی دردودل می خواهد...اما آدمش پیدا نمیشود...

    ++برام دعا کنید...برای همه دعا کنید.


  • ۶ پسندیدم
  • نظرات [ ۱۳ ]
    • حوا بانو
    • شنبه ۲۶ فروردين ۹۶
    این نمکدانِ خدا جنسِ عجیبی دارد
    هر چقدر می شکنیم باز نمکها دارد



    باشد که رستگار شویم :)
    پیوندهای روزانه