نمیدونم چی بگم؟ چه جوری کلمات رو کنار هم بچینم؟ اصلا از کجا شروع کنم؟

هنوزم باورم نمیشه. باورم نمیشه که دومین شب رو هم تو کربلا گذروندم. باورم نمیشه که تو بین الحرمین زیرِ نم نم بارون قدم میزدم و سلام می دادم به اربابم. باورم نمیشه که بالاخره رسیدم به کربلا. اصلا باورم نمیشه...

چقدر لطف کردید به من آقاجانم, ممنونم ازتون. ممنووونم آقا جانِ من.


رسیدم کربلا الحمدلله...

پ.ن: اگه لایق باشم دعاگوتون بودم و هستم دوستان. :)

پ.ن 2: ان شاءالله که همه عاقبت بخیر بشیم :)

پ.ن 3: چقدررررر دلم واسه وبم تنگ شده بود. هق هق هق