الآن داره بارون میباره...دلم میخواد برم بیرون و تنهایی تو این هوای دونفره قدم بزنم...عااااااشق خیس شدن زیر بارونم...
کاش میشد برم بیرون و بستنی بخورم و خیس شم و بعدش مریض بیام خونه...بیفتم رو تخت و صبح از شدت کوفتگی نتونم از جام بلند شم...
+خودمم فک نمیکردم تهش به مریضی برسه...اولاش خیلی عاشقانه بودا...دیگه نشد که خوب تموم شه :)