۳ مطلب با موضوع «حرفایِ درِگوشی با خدا» ثبت شده است

بخوان مارا ...

خالق عزیزم!خدای مهربونم!

باز هم من خسته شده ام.باز هم کم آورده ام.باز هم همه چیز رنگ باخته اند.باز هم زندگی برایم هیچ شده است.باز هم چشمانم بی دلیل پر از اشک می شوند.باز هم صدایم میلرزد.باز هم بغض...باز هم درد...باز هم دلشکستگی...

خداجانم!عزیزِ دلِ حوا!بی انصافی است که با وجود بودنت خودم را تنهاترین بدانم.اما باور کن که درمیان بندگانت عجیـــب غریبم.


           تنهاترین نه!

                  غریب ترین حوا شده ام این روزها.



+این شعرِ پایین بسی حال خوب کنه.اصلِ حالِ آدمو خوب میکنه اصن :) طولانیه,ولی ارزش خوندن داره.خواستم فقط یه تیکه هاییشو بذارم تو پست,ولی دلم نیومد.همش با هم قشنگ تره :)



بخوان ما را ...

منم پروردگارت

خالقت از ذره ای ناچیز

صدایم کن مرا

آموزگار قادر خود را

قلم را ، علم را من هدیه ات کردم

بخوان ما را ...

منم معشوق زیبایت

منم نزدیک تر از تو به تو

اینک صدایم کن

رها کن غیر ما را ، سوی ما بازآ

منم پروردگار پاک بی همتا

منم زیبا که زیبا بنده ام را دوست میدارم

تو بگشا گوش دل

پروردگارت با تو میگوید

تو را در بیکران دنیای تنهایان

رهایت من نخواهم کرد

بساط روزی خود را به من بسپار

رها کن غصه ی یک لقمه نان و آب فردا را

تو راه بندگی طی کن

عزیزا ! من خدایی خوب می دانم

تو دعوت کن مرا بر خود

به اشکی ، یا صدایی مهمانم کن

که من چشمان اشک آلوده ات را دوست میدارم

طلب کن خالق خود را

بجو ما را تو خواهی یافت

که عاشق می شوی بر ما

و عاشق می شوم بر تو

که وصل عاشق و معشوق هم

آهسته می گویم ، خدایی عالمی دارد !

قسم بر عاشقان پاک با ایمان

قسم بر اسب های خسته در میدان

تو را در بهترین اوقات آوردم

قسم بر عصر روشن

تکیه کن بر من

قسم بر روز ، هنگامی که عالم را بگیرد نور

قسم بر اختران روشن اما دور

رهایت من نخواهم کرد

بخوان ما را

که می گوید که تو خواندن نمی دانی ؟

تو بگشا لب

تو غیر از ما خدای دیگری داری ؟؟؟

رهاکن غیر ما را

آشتی کن با خدای خود

تو غیر از ما چه می جویی ؟

و تو بی من چه داری ؟ هیچ !

بگو با من چه کم داری عزیزم ؟ هیچ !

هزاران کهکشان و کوه و دریا را

و خورشید و گیاه و نور و هستی را

برای جلوه ی خود آفریدم من

ولی وقتی تو را من آفریدم

بر خودم احسنت می گفتم

تویی زیباتر از خورشید زیبایم

تویی والاترین مهمان دنیایم

که دنیا ، چیزی چون تورا کم داشت

تو ای محبوب ترین مهمان دنیایم !

نمی خوانی چرا ما را ؟

مگر آیا کسی هم با خدایش قهر میگردد ؟!!!

هزارن توبه ات را گرچه بشکستی

ببینم من تو را از درگهم راندم  ؟

اگر در روزگار سختی ات خواندی مرا

اما به روز شادیت یک لحظه هم یادم نمی کردی

به رویت بنده من هیچ آوردم ؟؟؟

که می ترساندت از من ؟

رها کن آن خدای دور

آن نامهربان معبود

آن مخلوق خود را

این منم پروردگار مهربانت ، خالقت

اینک صدایم کن مرا ، با قطره ی اشکی

به پیش آور دو دست خالی خود را

با زبان بسته ات کاری ندارم

لیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدم

غریب این زمین خاکیم

آیا عزیزم ، حاجتی داری ؟

تو ای ازما

کنون برگشته ای ، اما

کلام آشتی را تو ، نمی دانی ؟

ببینم چشم های خیست آیا گفته ای دارند ؟

بخوان ما  را

بگردان قبله ات را سوی ما

اینک وضویی کن

خجالت می کشی از من !

بگو ، جز من ، کسی دیگر نمی فهمد

به نجوایی صدایم کن

بدان آغوش من باز است

برای درک آغوشم شروع کن

یک قدم با تو

تمام گام های مانده اش با من ...


#خدا از راه می رسد...!


اصلِ حالتون خوش :)

  • ۱۰ پسندیدم
  • نظرات [ ۱۸ ]
    • حوا بانو
    • شنبه ۱۳ خرداد ۹۶

    معشوقه ی من , باز هم بر من منت گذاشتی!ممنونم.

    خدایِ عزیزم...


    ممنونم که بر من منت گذاشتی و خدایم شدی,خالقم شدی,روحت را در من دمیدی,و من را اشرف مخلوقاتت کردی...
    باز هم مثلِ همیشه بر من منت گذاشتی...
    با منتِ آغوشی که برایم باز کردی, باز هم مرا شرمنده کردی معشوقه ی من.
    ممنونم عزیزترینم.ممنونم که باز هم به من فرصت دادی.ممنونم.

    #من خدا را دارم...



    می شود این رمضان موعد فردا باشد
    آخرین ماه صیام غم مولا باشد
    می شود در شب قدرش به جهان مژده دهند
    که همین سال ظهور گل نرگس باشد


    السلام علیک یا ابا صالح المهدی



    +دعاتون میکنم,لطفا شما هم دعام کنید.ممنونم.


    باشد که رستگار شویم :)


  • ۹ پسندیدم
  • نظرات [ ۲۰ ]
    • حوا بانو
    • شنبه ۶ خرداد ۹۶

    حرفایِ درِگوشی با خدا...

    خدایا ...خدا جونم...منو داری خدا؟؟؟هوامو داری قربونت بشم من؟

    خدا این بغض که خیلی وقته رو قلبم جا خوش کرده بعضی وقتا میاد بالا...نفسمو بند میاره...این لعنتی نه برمیگرده سرِ جاش و نه اشک میشه که آرومم کنه...کلافم کرده این بغضِ سردرگم...

    خدا جونم...عزیزم...قربونت بشم الهی...ولم نکنی یه وقت....نذاری شیطون ناامیدم کنه...نذاری فراموشت کنم...نذاری برم...ولم نکنیااااا...ولم کنی بدبخت میشم...ولم کنی بیچاره میشم...ولم کنی تحقیر میشم...ولم کنی نابود میشم...ولم نکنی دورت بگردم...

    آخ خدا قلبم شکسته...خدا جونم بینِ بنده هات غریب شدم...بنده هاتو نمی فهمم...هوامو داشته باش خدا...دستمو بگیر...


    خدا جونم کم کم دارم کم میارماااااااا...هوامو داشته باش نخورم زمین...دستمو ول نکن که کم نیارم....که با سَر نخورم زمین...

    من خوبم...چیزی نیست...فقط روحم خسته اس...باید دوباره خودمو بسازم...باید مثه همیشه بخندم و شاد شم...باید فراموش کنم که فراموش شدم...چون دارمت میتونم خدا....من خوشبختم که تورو دارم...خدایا کمکم کن...


     این نمکدانِ خدا جنسِ عجیبی دارد                          

                                       هرچقدر می شکنیم باز نمک ها دارد...




    +دلم کمی دردودل می خواهد...اما آدمش پیدا نمیشود...

    ++برام دعا کنید...برای همه دعا کنید.


  • ۶ پسندیدم
  • نظرات [ ۱۳ ]
    • حوا بانو
    • شنبه ۲۶ فروردين ۹۶
    این نمکدانِ خدا جنسِ عجیبی دارد
    هر چقدر می شکنیم باز نمکها دارد



    باشد که رستگار شویم :)
    پیوندهای روزانه