۴ مطلب در بهمن ۱۳۹۶ ثبت شده است

هر مذکری مَـــــــرد نیست!

پسری که به خاطر یه دختر مادرشو کنار میزنه یا تو روی مادرش وامیسته و سرش داد میزنه و مادرشو تحقیر میکنه هیچ جوره به درد تکیه گاه شدن نمیخوره, چون شک ندارم که دو روز دیگه به خاطر یه تازه از راه رسیده ی دیگه همین کارارو و حتی بدترشو با اون دختر میکنه. اونیکه نُه ماه زحمت و یه دنیا عشق رو به خاطر یه دختر فراموش میکنه پس فراموش کردن چیزای دیگه واسش مسخره بازی به حساب میاد. خوب حواستو جمع کن ببین با کی طرفی! هر مذکری مـــــَرد نیست.


منبع: کتابِ مشایخ الشیوخِ حوا بانو, جلد بیست و سوم, بخش نصیحت های حکیمانه ی حوا به دختران, صفحه ی هزار و صد و چهل و دو و نیمُم. :)


بی ربط نوشت:

1سال و 5روز از اولین روزی که نشستم پای وبلاگ نویسی میگذره. هعی... چقدر زود میگذره :) اگه نظری, انتقادی یا پیشنهادی نسبت به اینجا دارید خوشحال میشم که بهم بگید.


بی ربط نوشت تر:

آدم یه رفیقِ درست و حسابی داشته باشه خیلی میچسبه. خیلی زیااااد :)



بی ربط نوشتی دیگر:

ممنونم از همه ی دوستایی که این روزا حالمو میپرسن و حواسشون به بودن یا نبودنِ من هست. ممنونم. ؛)

  • ۶ پسندیدم
  • نظرات [ ۱۷ ]
    • حوا بانو
    • شنبه ۲۱ بهمن ۹۶

    آرزوی مرگ کردن مال هجده ساله نیست / عرشیان با گریه اما، مستجابش می کنند...

    مادر که برود نظم خانه به هم می ریزد؛
    علی (ع) در نجف, حسن (ع) در بقیع, حسین (ع) در کربلا و زینب(س) در دمشق...



    چادرِ مادرِ ما کارِ خودش را بلد است
    بگذارید فقط صحنه ی محشر برسد...



    دعا کنید که یک لحظه هم اگر شده است
      ز روی لطف نگاهی به ما کند زهـــــرا (س)

    التــماس دعــا




    ایام فاطمیه رو تسلیت می گم. :(

  • ۱۰ پسندیدم
  • نظرات [ ۱۱ ]
    • حوا بانو
    • جمعه ۱۳ بهمن ۹۶

    کربلا رفتنِ خود را به رخِ ما نکشید...

    دور هم نشسته بودن و از خاطرات سفرشون میگفتن. از اتفاقایی که تو راه افتاده بود تا به مقصد برسن. از نجفی که حال و هواش با همه جا فرق داشته و آرامشِ خاصی بهشون داده و پدر بودن مولا علی (ع) قابلِ لمس بوده واسشون. از کربلا هم گفتن. از لحظه ی اول دیدار, از خوندن دو رکعت نماز شکر تو بین الحرمین, از دردودل کردن و سبک شدن, از زیارت های شبونه و تا صبح تو بین الحرمین نشستن گفتن. خوب حرفای همدیگه رو میفهمیدن. همشون رفته بودن و جزو جامونده ها نبودن. دور هم جمع بودن و گفتن و گفتن و گفتن. (امیدوارم بازم قسمتشون شه.)


    کربلا رفتنِ خود را به رخِ ما نکشید

    ما درست است نرفتیم, ولی دل داریم



    این روزا آقا برای من خیلی دعا کن.



    سلام می دهم از بام  خانه سمت حرم

    ببخش نوکرتان را بضاعتش این است


    اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللّهُ اخِرَالْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ


    یک سلامم را اگر پاسخ بگویی می روم
    لذتش را با تمام شهر قسمت می کنم

    میشه لا به لای دعاهاتون برای آرامش این روزهای منم دعا کنید؟ ممنونم.


    زندگیتون سرشار از آرامش ؛)
  • ۱۰ پسندیدم
  • نظرات [ ۱۸ ]
    • حوا بانو
    • پنجشنبه ۵ بهمن ۹۶

    حواسمون باشه جزو بدتَرین ها و بد تَر تَرین ها نباشیم!




    و همچنان به دعاهای شما شدیدا محتاجم.


    اصل حالتون خوش :)

  • ۲۱ پسندیدم
    • حوا بانو
    • دوشنبه ۲ بهمن ۹۶
    این نمکدانِ خدا جنسِ عجیبی دارد
    هر چقدر می شکنیم باز نمکها دارد



    باشد که رستگار شویم :)
    پیوندهای روزانه