۲ مطلب در دی ۱۳۹۶ ثبت شده است

در من مادری داغدار سی و دو فرزندش شده است

در ذهنِ خسته ام به راه می افتم و با قدم هایی آهسته از کنار کلمات نهفته در فکرم عبور می کنم. کلماتی که برخی از آنها یک دنیا حرف برای گفتن دارند. "آینده", "گذشته", "اشتباه", "درس", "عشق", "سیاست", "سرنوشت", "سوختن", "ترس" ,"کشتی سانچی",توقف می کنم. چند قدم رفته را برمیگردم. "سوختن", "ترس", "کشتی سانچی".همین سه کلمه برای آتش گرفتنِ قلبم کافی ست. آتشِ کشتی به جانم می افتد و من هم بر زمین. در من کسی شبیه مادرانِ فرزند از دست داده ضجه می زند. بر صورتش چنگ می زند, خاک بر سرش می ریزد و در میان هق هق های پر دردش نام فرزندش را تکرار می کند و دلگیر است از دریایی که زورش به آتش نرسید. در من مادری داغدارِ سی و دو فرزندش شده است. سی و دو فرزندِ کشورش... سی و دو؟! زیاد است, خیلی زیاد... در من مادری به یاد سوختن فرزندانش می سوزد و می سوزد و می سوزد.



لطفا برای شادی روحشون فاتحه ای بخونید.


ایران تسلیت


  • ۱۳ پسندیدم
  • نظرات [ ۱۳ ]
    • حوا بانو
    • يكشنبه ۲۴ دی ۹۶

    13 دلیل برای ادامه دادن زندگی :)

    اولین چالشیه که توش شرکت کردم :)

    ممنونم از دعوت مستر Ove


    1. خدا. که هنوز درست بندگی شو نکردم. کاش یاد بگیرم بنده بودن رو, عبد بودن رو.:(

    2. خوندنِ دو رکعت نماز شُکر زیرِ بارون تو بین الحرمین. :)

    3. مامان و بابام :) بودنشون کلی امید میده بهم واسه ادامه دادن زندگی و تلاش کردن. :)

    4. به خاطر رفیقام که گاهی می تونم سنگ صبور باشم براشون و گاهی تر می تونم براشون خواهر بزرگه باشم :) حسِ خوبیه که بودنم برای بعضیا حال خوب کنه :) [تُف تو ریا :)]

    5. به خاطر خودم. خیلی چیزارو به خودم بدهکارم و دوست ندارم که بدهکار باقی بمونم. خیلی کارا مونده که باید انجامشون بدم.

    6. برای دیدن ظهور :) انهم یرونه بعیدا و نراه قریبا

    7. به خاطر داداش گلم, که خواهری کردن براش واقعا لذت بخشه. لذت بخشه که بابا شده ولی هنوزم گاهی وقتا که دلش می گیره میشینیم یه گوشه کنار هم و اون آروم آروم شروع می کنه به حرف زدن و دردودل کردن و من با جان و دل گوش میکنم و تهش با حرفام بهش قول می دم که همه چی درست میشه. لذت بخشه :) خیلی زیاد :)

    8.به خاطر دو تا خواهرای نازنینم که گاهی فراموش می کنم خواهر کوچیکتره منم و نقش خواهر بزرگترو بازی می کنم و حتی گاهی به نصیحت کردنم می رسم :) و وقتی میبینم ناخوشن انقدر چرت و پرت می گم تا از ته دل بخندن و شاد شن :) و برای خوب بودن اصلِ حالشون هر کاری می کنم [و باز هم تُف تو ریا :)]

    9. به خاطر زندگی کردن.حیفه که زندگی رو دست نخورده بذارم واسه مرگ :) هنوز با آقای آدم زیر بارون قدم نزدم. هنوز نرفتم بانجی جامپینگ :) هنوز نرفتم پاراگلایدر :) هنوز نرفتم کارتینگ :) و هنوز های دیگه :))

    10. به خاطر روزی که صبح با صدای آرومِ اقامه گفتن مستر آدم برای نماز صبح بیدار شم و زیر لب خدارو شکر کنم برای بودنش :)

    11. به خاطر روزی که بشینم و با لذت موهای دخترکم رو خرگوشی ببندم :) و زیر لب زمزمه کنم "خونه ای که توش دختر نباشه جهنمه, جهنم! :)"

    12. به خاطر روزی که نابود شدن آل سعود و اسرائیل و آمریکا رو به چشم ببینم و شادی کنم :) مطمئنم کلی خوشحال میشم :)

    13. به خاطر روزی که با همه رفیقام بریم شمال, لب دریا و بیخیال دنیا و پیچیدگی هاش خوش باشیم و از ته دل بخندیم و بخندیم و بخندیم :)


    ممنونم که خوندید. :)




  • ۱۶ پسندیدم
  • نظرات [ ۱۸ ]
    • حوا بانو
    • شنبه ۱۶ دی ۹۶
    این نمکدانِ خدا جنسِ عجیبی دارد
    هر چقدر می شکنیم باز نمکها دارد



    باشد که رستگار شویم :)
    پیوندهای روزانه